سایه روشن
اگر به خانه ی من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور

کاش میشد عشق را تفسیر کرد
خواب چشمان ترا تعبیر کرد
کاش میشد در خراب آباد دل
خانه احساس را تعمیر کرد
کاش میشد همچو باران بی دریغ
لحظه های سبز را تقدیر کرد
کاش میشد تا تمام عشق را
با تمام وسعتش تکثیر کرد
کاش میشد اشک را تهدید کرد
مدت لبخند را تمدید کرد
کاش میشد از میان لحظه ها
لحظه دیدار را نزدیک کرد

نظرات (0)
20 آبان 1389برچسب:, :: 22:38 ::  نويسنده : سایه جون


راحت بخواب ای شهر! آن دیوانه مرده است
در پیله ابریشمش پروانه مرده است


در تُنگ، دیگر شور دریا غوطه‌ور نیست
آن ماهی دلتنگ، خوشبختانه مرده است



یک عمر زیر پا لگد کردند او را
اکنون که می‌گیرند روی شانه، مرده است


گنجشکها! از شانه‌هایم برنخیزید
روزی درختی زیر این ویرانه مرده است


دیگر نخواهد شد کسی مهمان آتش
آن شمع را خاموش کن! پروانه مرده است

 

نظرات (0)
20 آبان 1389برچسب:, :: 22:34 ::  نويسنده : سایه جون


از باغ می برند تا چراغانی ات کنند


تا کاج جشن های زمستانی ات کنند


پر کرده اند صبح تو را ابرهای تار


تنها به این بهانه که بارانی ات کنند


یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند


این بار می برند که زندانی ات کنند


ای گل گمان نکن به شب جشن می روی


شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند


آب طلب نکرده همیشه مراد نیست


گاهی نشانه ایست که قربانی ات کنند

 

 

نظرات (0)
20 آبان 1389برچسب:, :: 22:14 ::  نويسنده : سایه جون

باز یک غزل حکایت کسی که عاشق است

باز ما و کشف خلوت کسی که عاشق است

در سکوت چشم دوختن به جاده های دور

باز انتظار عادت کسی که عاشق است

دستهای التماس ما گشوده پس کجاست؟

دستهای با محبّت کسی که عاشق است

باز هم سخن بگو سخن بگو شنیدنی ست

از زبان تو حکایت کسی که عاشق است

بغض های شب همیشه سهم نا امید هاست

خنده های صبح قسمت کسی که عاشق است

شاخه ها خدا کند به دست باد نشکند

عشق یعنی استقامت کسی که عاشق است

منتظر نایستید٬نوبت شما که نیست

نوبت من است٬نوبت کسی که عاشق است

 

نظرات (0)
20 آبان 1389برچسب:, :: 1:58 ::  نويسنده : سایه جون

ھمرنگ گونه ھای تو مھتابم آرزوست
چون باده لب تو می نابم آرزوست

ای پرده پرده چشم توام باغ ھای سبز
در زیر سایه مژه ات خوابم آرزوست


دور از نگاه گرم تو بی تاب گشته ام
بر من نگاه کن که تب و تابم آرزوست

تا گردن سپید تو گرداب رازھاست
سر گشتگی به سینه گردابم آرزوست

تا وارھم ز وحشت شبھای انتظار
چون خنده تو مھر جھانتابم آرزوست

 

 

 

نظرات (0)
20 آبان 1389برچسب:, :: 1:54 ::  نويسنده : سایه جون

مگر چشمان ساقی بشکند امشب خمارم را
مگر شوید شراب لطف او از دل غبارم را

بھشت عشق من در برگ ریز یاد ھا گم شد
مگر از جام میگیرم سراغ چشم یارم را

به گوشش بانگ شعر و اشک من نا آشنا آمد
به گوش سنگ میخواندم سرود آبشارم را

به جام روزگارانش شراب عیش و عشرت یاد
که من با یاد او از یاد بردم روزگارم را

پس از عمری ھنوز ای جان به یاری زنده می دارد
نسیم اشتیاق من چراغ انتظارم را

خزان زندگی از پشت باغ جان من برگشت
که دید از چشم در لبخند شیرین بھارم را

من از لبخند او آموختم درسی که نسپارم
به دست نا امیدی ھا دل امیدوارم را

ھنوز از برگ و بار عمر من یک غنچه نشکفته است
که من در پای او میریزم اکنون برگ و بارم را

 

نظرات (0)
20 آبان 1389برچسب:, :: 1:33 ::  نويسنده : سایه جون

نرگس آتش پرستی داشت شبنم می فروخت



با همان چشمی که می زد زخم، مرهم می فروخت


زندگی چون برده داری پیر در بازار عمر


داشت یوسف را به مشتی خاک عالم می فروخت


زندگی این تاجر طماع ناخن خشک پیر


مرگ را همچون شراب ناب کم کم می فروخت


در تمام سالهای رفته برما روزگار


مهربانی می خرید از ما و ماتم می فروخت


من گلی پژمرده بودم در کنار غنچه ها


گل فروش ای کاش با آنها مرا هم می فروخت


 

نظرات (0)
20 آبان 1389برچسب:, :: 1:14 ::  نويسنده : سایه جون

من امشب تا سحر خوابم نخواھد برد
زمان در بستر شب خواب و بیدار است
سیاھی تار می بندد
چراغ ماه لرزان از نسیم سرد پاییز است
دل بی تاب و بی آرام من از شوق لبریز است
به ھر سو چشم من رو میکند فرداست
سحر از ماورای ظلمت شب می زند لبخند
قناری ھا سرود صبح می خوانند
من آنجا چشم در راه توام ناگاه
ترا از دور می بینم که می آیی
ترا از دور می بینم که میخندی
ترااز دورمی بینم که می خندی و می آیی
نگاھم باز حیران تو خواھد ماند
سراپا چشم خواھم شد
ترا در بازوان خویش خواھم دید
سرشک اشتیاقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواھد شد
تنم را از شراب شعر چشمان تو خواھم سوخت
برایت شعر خواھم خواند
برایم شعر خواھی خواند
تبسم ھای شیرین ترا با بوسه خواھم چید
وگر بختم کند یاری
در آغوش تو
ای افسوس
سیاھی تار می بندد
چراغ ماه لرزان از نسیم سرد پاییز است
ھوا آرام شب خاموش راه آسمان ھا باز
زمان در بستر شب خواب و بیدار است

 

 

نظرات (0)
19 آبان 1389برچسب:, :: 23:24 ::  نويسنده : سایه جون

وقتي دلتنگ شدي به ياد بيار کسي رو که خيلي دوست داره. .وقتي نااميد شدي به ياد بيار کسي رو که تنها اميدش تويي. وقتي پر از سکوت شدي به ياد بيار کسي رو که به صدات محتاجه. وقتي دلت خواست از غصه بشکنه به ياد بيار کسي رو که توي دلت يه کلبه ساخته. وقتي چشمات تهي از تصويرم شد به ياد بيار کسي رو که حتي توي عکسش بهت لبخند ميزنه. وقتي به انگشتات نگاه کردي به ياد بيار کسي رو که دستاي ظريفش لاي انگشتات گم ميشد. وقتي شونه هات خسته شد به ياد بيار کسي رو که هق هق گريش اونها رو مي لرزوند

نظرات (0)
19 آبان 1389برچسب:, :: 23:0 ::  نويسنده : سایه جون

هرگز دستي رو نگير وقتي قصد شکستن قلبش رو داري هرگز نگو براي هميشه وقتي مي دوني جد...ا ميشي هرگز نگو دوسش داري وقتي که بهش اهميت نميدي هرگز درباره احساست حرف نزن وقتي که واقعاً وجود نداره هرگز به چشماش نگاه نکن وقتي قصد دروغ گفتن داري هرگز بهش سلام نکن وقتي مي دوني خداحافظي در پيشه هرگز به کسي نگو تنها اون تو زندگيته وقتي تو ذهنت به ديگري فکر مي کني

نظرات (0)
19 آبان 1389برچسب:, :: 22:48 ::  نويسنده : سایه جون
درباره وبلاگ

بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد مثل یک بیت ته قافیه ها خواهم مرد تو که رفتی همه ثانیه ها سایه شدند سایه در سایه این ثانیه ها خواهم مرد شعله های بی تو ز بی رنگی دریا گفتند موج در موج در این خاطره ها خواهم مرد
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سایه روشن و آدرس sayejoon.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 59
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 65
بازدید ماه : 302
بازدید کل : 167846
تعداد مطالب : 171
تعداد نظرات : 24
تعداد آنلاین : 1



saye roshan

كد تغيير شكل موس