سایه روشن
اگر به خانه ی من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور
کاش میشد عشق را تفسیر کرد
باز یک غزل حکایت کسی که عاشق است
ھمرنگ گونه ھای تو مھتابم آرزوست
مگر چشمان ساقی بشکند امشب خمارم را
نرگس آتش پرستی داشت شبنم می فروخت
من امشب تا سحر خوابم نخواھد برد
وقتي دلتنگ شدي به ياد بيار کسي رو که خيلي دوست داره. .وقتي نااميد شدي به ياد بيار کسي رو که تنها اميدش تويي. وقتي پر از سکوت شدي به ياد بيار کسي رو که به صدات محتاجه. وقتي دلت خواست از غصه بشکنه به ياد بيار کسي رو که توي دلت يه کلبه ساخته. وقتي چشمات تهي از تصويرم شد به ياد بيار کسي رو که حتي توي عکسش بهت لبخند ميزنه. وقتي به انگشتات نگاه کردي به ياد بيار کسي رو که دستاي ظريفش لاي انگشتات گم ميشد. وقتي شونه هات خسته شد به ياد بيار کسي رو که هق هق گريش اونها رو مي لرزوند هرگز دستي رو نگير وقتي قصد شکستن قلبش رو داري هرگز نگو براي هميشه وقتي مي دوني جد...ا ميشي هرگز نگو دوسش داري وقتي که بهش اهميت نميدي هرگز درباره احساست حرف نزن وقتي که واقعاً وجود نداره هرگز به چشماش نگاه نکن وقتي قصد دروغ گفتن داري هرگز بهش سلام نکن وقتي مي دوني خداحافظي در پيشه هرگز به کسي نگو تنها اون تو زندگيته وقتي تو ذهنت به ديگري فکر مي کني موضوعات آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |