سایه روشن
اگر به خانه ی من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور




هوا تر است به رنگ هواي چشمانت

دوباره فال گرفتم براي چشمانت

اگر چه کوچک و تنگ است حجم اين دنيا

قبول کن که بريزم به پاي چشمانت

بگو چه وقت دلم را ز ياد خواهي برد

اگر چه خوانده ام از جاي جاي چشمانت

دلم مسافر تنهاي شهر شب بوهاست

که مانده در عطش کوچه هاي چشمانت

تمام آينه ها نذر ياس لبخندت

جنون آبي دريا فداي چشمانت

چه مي شود تو صدايم کني به لهجه موج

به لحن نقره اي و بي صداي چشمانت

تو هيچ وقت پس از صبر من نمي آيي

در انتظار چه خاليست جاي چشمانت

به انتهاي جنونم رسيده ام کنون

به انتهاي خود و ابتداي چشمانت

من و غروب و سکوت و شکستن و پاييز

تو و نيامدن و عشوه هاي چشمانت

خدا کند که بداني چه قدر محتاج ست

نگاه خسته من به دعاي چشمانت 

8 دی 1389برچسب:, :: 14:38 ::  نويسنده : سایه جون

1 دی 1389برچسب:, :: 14:23 ::  نويسنده : سایه جون


عشق را مي شود از پنجره چشم تو ديد

بايد از رد نگاه تو به خورشيد رسيد

بي تو لحن همه ي پنجره ها ديواري ست

کوچه و خش خش پاييز همه تکراري ست

کي از اين کوچ غم انگيز حذر خواهي کرد؟

کي از اين کوچه متروک گذر خواهي کرد؟

آه سرشارترين فصل غزل خواني من

کي از اين جاده ميايي تو به مهماني من؟

خسته ام ديگر از اين فصل غم آلوده و سرد

اي که مفهوم سرآغاز بهاري برگرد

 

1 دی 1389برچسب:, :: 14:10 ::  نويسنده : سایه جون



زشراب بوسه هايِ تو هنوز مست مستم

تو ببين چقدرمستم که سبوي مي شکستم

چولبان بوسه ِ خواهت اثرشراب دارد

دل اگربه مٍي ببندم به خداکه پست ِ پستم

پس ازاين کسي نبيند به کفم پيال? مِي

دگرم به مِي چه حاجت چوگرفت? توهستم

به خدا که جان مايي مرو از تنم تواي جان

که زبودِ توست بودم که زِهست تست هستم

بنگر زفرط مستي ره خانه را ندانم؟

تو بيا بگيردستم که دِگر زپا نشستم

به کف صبا ميفشان سرزلف شام رنگت

که به تارتارمويت همه عمرخويش بستم

مکنم تو منع زاهد، پس ازاين زمي پرستي

نگهش مي ولبش مِي، چه کنم که مي پرستم

1 دی 1389برچسب:, :: 14:5 ::  نويسنده : سایه جون

دنیای این روزای من
همقد تن پوشم شده
انقدر دورم از تو که
دنیا فراموشم شده

دنیای این روزای من
درگیر تنهاییم شده
تنها مدارا میکنم
دنیا عجب جایی شده

هر شب تو رویای خودم
آغوشتو تن می کنم
آینده ی این خونه رو
با شمع روشن می کنم

در حسرت فردای تو
تقویممو پر می کنم
هر روز این تنهاییو
فردا تصور می کنم

همسنگ این روزای من
حتی شب تاریک نیست
اینجا بجز دوری تو
چیزی به من نزدیک نیست

هر شب تو رویای خودم
آغوشتو تن می کنم
آینده ی این خونه رو
با شمع روشن می کنم

1 دی 1389برچسب:, :: 14:3 ::  نويسنده : سایه جون

ماھی ھمیشه تشنه ام
در زلال لطف بیکران تو
می برد مرا به ھر کجا که میل اوست
موج دیدگان مھربان تو
زیر بال مرغکان خنده ھا ت
زیر آفتاب داغ بوسه ھات
ای زلال پاک
جرعه جرعه جرعه می کشم ترا به کام خویش
تا که پر شود تمام جان من ز جان تو
ای ھمیشه خوب
ای ھمیشه آشنا
ھر طرف که می کنم نگاه
تا ھمه کرانه های دور
عطر و خنده و ترانه می کند شنا
در میان بازوان تو
ماھی ھمیشه تشنه ام
ای زلال تابناک
یک نفس اگر مرا به حال خود رھا کنی
ماھی تو جان سپرده روی خاک

1 دی 1389برچسب:, :: 13:59 ::  نويسنده : سایه جون

در تمام روز
در تمام شب
در تمام ھفته
در تمام ماه
در فضای خانه کوچه راه
در ھوا زمین درخت سبزه آب
در خطوط درھم کتاب
در دیار نیلگون خواب
ای جدایی تو بھترین بھانه گریستن
بی تو من به اوج حسرتی نگفتنی رسیده ام
ای نوازش تو بھترین امید زیستن
در کنار تو
من ز اوج لذتی نگفتنی گذشته ام
در بنفشه زار چشم تو
برگھای زرد و نیلی و بنفش
عطرھای سبز و آبی و کبود
نغمه ھای ناشنیده ساز می کنند
بھتر از تمام نغمه ھا و سازھا
روی مخمل لطیف گونه ھات
غنچه ھای رنگ رنگ ناز
برگھای تازه تازه باز می کنند
بھتر از تمام رنگ ھا و رازھا
خوب خوب نازنین من
نام تو مرا ھمیشه مست می کند
بھتر از شراب
بھتر از تمام شعرھای ناب
نام تو اگر چه بھترین سرود زندگی است
من ترا به خلوت خدایی خیال خود
بھترین بھترین من خطاب میکنم
بھترین بھترین من

1 دی 1389برچسب:, :: 13:53 ::  نويسنده : سایه جون

زرد و نیلی و بنفش
سبز و آبی و کبود
با بنفشه ھا نشسته ام
سالھای سال
صیحھای زود
در کنار چشمه سحر
سر نھاده روی شانه ھای یکدگر
گیسوان خیس شان به دست باد
چھره ھا نھفته در پناه سایه ھای شرم
رنگ ھا شکفته در زلال عطرھای گرم
می ترواد از سکوت دلپذیرشان
بھترین ترانه
بھترین سرود
مخمل نگاه این بنفشه ھا
می برد مرا سبک تر از نسیم
از بنفشه زار باغچه
تا بنفشه زار چشم تو که رسته در کنار ھم
زرد و نیلی و بنفش
سبز و آبی و کبود
با ھمان سکوت شرمگین
با ھمان ترانه ھا و عطرھا
بھترین ھر چه بود و ھست
بھترین ھر چه ھست و بود
در بنفشه زار چشم تو
من ز بھترین بھشت ھا گذشته ام
من به بھترین بھار ھا رسیده ام
ای غم تو ھمزبان بھترین دقایق حیات من
لحظه ھای ھستی من از تو پر شده ست

 

 

1 دی 1389برچسب:, :: 13:49 ::  نويسنده : سایه جون

ھمرنگ گونه ھای تو مھتابم آرزوست
چون باده لب تو می نابم آرزوست
ای پرده پرده چشم توام باغ ھای سبز
در زیر سایه مژه ات خوابم آرزوست
دور از نگاه گرم تو بی تاب گشته ام
بر من نگاه کن که تب و تابم آرزوست
تا گردن سپید تو گرداب رازھاست
سر گشتگی به سینه گردابم آرزوست
تا وارھم ز وحشت شبھای انتظار
چون خنده تو مھر جھانتابم آرزوست 


1 دی 1389برچسب:, :: 13:40 ::  نويسنده : سایه جون

ديشب دوباره ديدمت اما خيال بود

تو در كنار من بشيني محال بود

هر چه نگاه عاشق من بي نصيب بود

چشمان مهربان تو پاك و زلال بود

پاييز بود و كوچه اي و تك مسافري

با تو چقدر كوچه ما بي مثال بود

نشنيد لحن عاشق من را نگاه تو

پرواز چشم هاي تو محتاج بال بود

سيب درخت بي ثمر آرزوي من

يك عمر مونده بود ولي كال كال بود

گفتم كمي بمان به خدا دوست دارمت

گفتي مجال نيست وليكن مجال بود

يك عمر هرچه سهم تو از من نگاه بود

سهم من از عبور تو رنج و ملال بود

چيزي شبيه جام بلور دلي غريب

حالا شكست واي صداي وصال بود

شب رفت و ماه گم شده و خوابم حرام شد

اما نه با خيال تو بودم حلال بود


 

1 دی 1389برچسب:, :: 13:27 ::  نويسنده : سایه جون
درباره وبلاگ

بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد مثل یک بیت ته قافیه ها خواهم مرد تو که رفتی همه ثانیه ها سایه شدند سایه در سایه این ثانیه ها خواهم مرد شعله های بی تو ز بی رنگی دریا گفتند موج در موج در این خاطره ها خواهم مرد
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سایه روشن و آدرس sayejoon.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 10
بازدید ماه : 247
بازدید کل : 167791
تعداد مطالب : 171
تعداد نظرات : 24
تعداد آنلاین : 1



كد تغيير شكل موس